در دوره یک ساله اول ریاست جمهوری اوباما ، وی با مشکلات عدیده ای در سیاست های خارجی و داخلی آمریکا دست و پنجه نرم کرد و در برابر دولت های مخالف آمریکا ، استراتژی تماس و دیپلماسی را در پیش گرفت .
عصر ایران – سیاست " تغییر رژیم " (REGIME CHANGE ) اصلی ترین سیاست خارجی اعمالی بوش در دوره 8 ساله ریاست جمهوری وی در برابر دولت ها و رژیم هایی بود که از نظر آمریکا یاغی یا مزاحم و... تلقی می شدند .
ادبیات تغییر رژیم که ریشه هایی در نظریات محافظه کاران آمریکایی داشت ( که در دوره نومحافظه کاران حاکم در دوره چهار ساله اول ریاست جمهوری بوش تجلی زیادی در سیاست خارجی آمریکا یافت ) در دوره بوش با این جمع بندی که در شرایط دوره پس از جنگ سرد ، باید با استفاده از قدرت نظامی بی هماورد آمریکا تغییراتی مطلوب نظر را درنظام بین المللی با گسترش نفوذ و حضور آمریکا در مناطقی خاص همچون خاورمیانه پیگیری کرد ، با دو حمله خسارت بار نظامی به افغانستان و عراق انجام شد .
ماه عسل تغییر رژیم چهارساله اول ، در دوره دوم ریاست جمهوری بوش به مرور تاثیرات منفی خود را نشان داد و دولت آمریکا عملا در استقرار نظام های سیاسی مطلوب نظر خود در کشورهای تغییر رژیم یافته ناکام ماند و موج بی ثباتی و خشونت های داخلی صورت گرفته در افغانستان و عراق ، واشنگتن را به این نتیجه گیری رساند که ثبات مهم تر از دموکراسی سازی است .
این سیاست همزمان با نشان دادن نتایج وخیم خود ، در داخل آمریکا مورد انتقاد گسترده مخالفان سیاسی بوش و دموکرات ها قرار گرفت و دموکرات ها با مطرح کردن این مساله که سیاست تغییر رژیم هزینه های زیادی بر پرستیژ بین المللی امریکا از سویی و توان اقتصادی این کشور از سوی دیگر داشته است ، خواهان بازنگری در این سیاست شدند به نحوی که گسترش این انتقادها باعث شد در دوره دوم ریاست جمهوری بوش ، عملا سیاست تغییر رژیم با استفاده از ابزار نظامی به کنار گذاشته شود و بوش نیز متاثر از انتقادات دموکرات ها راه نفوذ نرم را در برابر کشورهای مخالف آمریکا ، بهتر و کم هزینه تر بداند .
با اتمام دوره بوش و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 ، کمپین تبلیغاتی اوباما یکی از برجسته ترین انتقاداتی را که به دوره بوش مطرح می کرد از همین زاویه بود و اوباما با وعده تغییر توانست آرای بخش اعظمی از جامعه آمریکا را به سمت خود جلب کرده و در انتخابات نوامبر 2008 با شکست دادن نامزد جمهوریخواهان راهی کاخ سفید شود .
در دوره یک ساله اول ریاست جمهوری اوباما ، وی با مشکلات عدیده ای در سیاست های خارجی و داخلی آمریکا دست و پنجه نرم کرد و در برابر دولت های مخالف آمریکا ، استراتژی تماس و دیپلماسی را در پیش گرفت .
تجلی این سیاست او در برابر ایران با ترک سیاست قبلی دولت بوش در زمینه ارایه پیش شرط تعلیق غنی سازی برای گفتگو با ایران ، صورت گرفت و اوباما اعلام کرد که حاضر است بدون هیچ پیش شرطی با حکومت ایران بر سر موضوعات مورد اختلاف به ویژه در زمینه هسته ای وارد دیالوگ شود .
این سیاست با انجام چند کار نمادین و غیر مسبوق پیگیری شد از جمله اینکه اوباما لحن خود را در برابر ایران تغییر داد ، در نوروز سال 1388 به مردم و دولت ایران پیام تلویزیونی تبریک فرستاد و در جریان مذاکرات ژنو با ایران بر سر بحث هسته ای ویلیام برنز سومین مقام عالی رتبه وزارت خارجه خود را فرستاد .
البته برنز در اواخر دوران بوش نیز برای گفتگو با ایران در قالب 1+5 به عنوان نماینده صرفا ناظر حضور یافته بود اما در مذاکرات اکتبر گذشته در ژنو برنز خود یک طرف مذاکره بود و این بار تنها ناظر گفتگوها نبود .
این سیاست اوباما با ارایه ضرب الاجل پایان دسامبر برای ارایه پاسخ ایران به پیشنهاد گروه 1+5 ( در زمینه ارسال اورانیوم غنی شده برای تولید میله های سوخت به روسیه و فرانسه ) ، زمان دار شد و اوباما بارها اعلام کرد که نخست با ایران سیاست گفتگو را در پیش می گیرد و در یک بازه زمانی مشخص اگر نتایج و توافقی حاصل نشد ، گزینه دوم یا همان تشدید تحریم ها را اعمال خواهد کرد .
انتخابات ایران و موضع گیری محتاطانه
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد سال جاری در ایران و نزاع سیاسی متعاقب آن و نیز اعتراضات خیابانی به نتایج این انتخابات ، معادله مستقیم خطی طراحی شده دولت اوباما در قبال ایران را به هم زد .
اوباما علی رغم سکوتی یک هفته ای در قبال ناآرامی های خیابانی در ایران به اصرار مشاوران و در اثر افزایش انتقادهای مخالفانش ، درباره ایران موضع گیری کرد .
البته این موضع گیری از آن رو محتاطانه بود که اوباما نمی خواست با موضع گیری های صریح علیه دولت ایران آینده گفتگوهای هسته ای را به خطر اندازد و بهانه لازم را برای ترک میز گفتگو در اختیار ایران قرار دهد .
بن بست مذاکرات هسته ای و گفتمان جدید تغییر رژیم
ضرب الاجل تعیین شده برای پایان سال گذشته میلادی ( پایان دسامبر 2009 ) بدون ارایه پاسخ مثبت ایران به پیشنهاد های 1+5 سپری شد و تهران رسما اعلام کرد که پیشنهادهای 1+5 درباره ارسال اورانیوم غنی شده خود به خارج از کشور را نمی پذیرد و در عوض مقامات تهران پیشنهاد " تعویض " سوخت در داخل خاک ایران را مطرح کردند که مورد موافقت آمریکا و دیگر کشورهای غربی عضو 1+5 قرار نگرفت .
این بن بست به وجود آمده در زمینه گفتگوهای هسته ای در ماه گذشته میلادی سبب تغییر ادبیات متفکران لیبرال و سیاست مداران دموکرات آمریکایی شد .
این بار واژه تغییر رژیم با شیوه و قالبی جدید سربرآورده است و ظاهرا هر دو حزب و هر دو گروه محافظه کار – لیبرال آمریکا را به صرافت تغییر رژیم در ایران انداخته است .
در این زمینه رابرت کیگان یکی از متفکران نومحافظه کار آمریکایی و مشاور انتخاباتی مک کین در دوره انتخابات ریاست جمهوری 2008، در مقاله ای در روزنامه واشنگتن پست در تاریخ 27 ژانویه می نویسد : " سیاست تغییر رژیم در ایران حتی از رسیدن به یک توافق احتمالی با حکومت این کشور بر سر بحث هسته ای مهم تر است . حتی اگر حکومت ایران پیشنهاد گروه 1+5 در زمینه ارسال اورانیوم خود به خارج از کشور را بپذیرد ، این کار همانند افتادن در مسیری است که انتهای آن نامشخص است " ( نقل به مضمون )
وی در این مقاله به پرزیدنت اوباما پیشنهاد می کند که اصل اساسی سیاست خارجی خود را در این زمینه روی تغییر رژیم قرار دهد نه توافق هسته ای !
این مقاله دقیقا یک هفته پس از چاپ مقاله " ریچاد هاس " رییس شورای روابط خارجی آمریکا که خاستگاه فکری عمیقا متفاوتی با محافظه کاری چون کیگان دارد منتشر شد ، با این تفاوت که در این مقاله راهکار پیشنهادی هاس به اوباما به گونه ای فاحش متفاوت از اظهارات و موضع گیریهای گذشته او بود .
هاس در مقاله خود که هفته گذشته در نیوزویک چاپ شده است ، ضمن اینکه خود را یک رئالیست خوانده ، نوشت : " حتی یک فرد رئالیست نیز نباید این فرصت ( اعتراضات داخلی در ایران ) را از دست بدهد " .
هاس ضمن اعلام حمایت از سیاست تغییر رژیم در قبال ایران تلویحا موضع خود را از جایگاه یک لیبرال ، به ادبیات محافظه کاران و رئالیست های آمریکایی نزدیک کرده است .
رابرت کیگان نیز در مقاله روز چهارشنبه (27 ژانویه ) خود در واشنگتن پست از این تغییر دیدگاه هاس استقبال کرده و اوباما را به گوش فرا دادن به توصیه های هاس دعوت کرده است .
تغییری که به نظر می رسد در فضای سیاست های آمریکا قابل مشاهده است این است که متعاقب بروز ناآرامی های داخلی در ایران شکاف لیبرال – محافظه کار در حال پر شدن است و در حالی که محافظه کاران از سیاست متروک دوره بوش در زمینه تغییر رژیم با حمله نظامی فاصله گرفته اند ، لیبرال ها و دموکرات های آمریکایی نیز به سیاست تغییر رژیم در قبال ایران نزدیک شده اند و عملگرایی گذشته خود در زمینه اولویت بحث هسته ای در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را به کنار گذاشته اند .
این نزدیکی دیدگاه در واقع مهم ترین تغییری بوده است که دو اتفاق در ماه های گذشته زمینه آن را فراهم آورد :
1- عدم توفیق اوباما در رسیدن به یک توافق هسته ای با ایران.
2- نا آرامی های داخلی در ایران و ایجاد این امید در واشنگتن که می توان به سیاست تغییر رژیم از طریق حمایت از معترضان امید بست .
در نهایت سیاست جدید تغییر رژیم آمریکا حاصل نزدیکی دیدگاه محافظه کاران و لیبرال ها است و نشانه آن حمایت توامان کیگان محافظه کار و هاس لیبرال از آن است و این از معدود دفعاتی در تاریخ آمریکا است که یک سیاست در این سطح با توافق دو دیدگاه سیاسی متعارض روبروست .
نوشته شده در جمعه 88/11/9ساعت 11:4 صبح  توسط
نظرات خوانندگان()