سرویس دفاع مقدس و انقلاب اسلامی : آقای منتظری! شما معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند...به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم...میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم.
رویدادها و حوادثی که در گذر زمان، رخ می دهد و پس از چندی به مسئله ای به نام «تاریخ» تبدیل می شود، اگر همراه با روشنگری وبازکاوی هوشمندانه نباشد، گردی به نام «تحریف» بر تارک تاریخ می نشاند که نه تاریخ که «شبح تاریخ» نام دارد و در واقع «دستکاری در تاریخ» و «قلب حقیقت به نفع واقعیت!» خواهد بود.
امام راحل (ره) هوشمندانه چنین روزهایی را می دید که هشدار داد: «ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است، دنبال می کنیم، فرصت طلبان و منفعت پیشگان را می بینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هرگونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه می دهند و به حکم مخالفت با اساس نمی خواهند واقعیت را تصدیق کنند و قدرت اسلام را نمی توانند ببینند، و شکی نیست که این نوشتجات بی اساس به اسم تاریخ در نسل های آینده، آثار بسیار ناگواری دارد.
درست آنچه را امروز برای ما روشن و واضح است، برای نسل های آینده مبهم می باشد؛ و تاریخ، روشنگر نسل های آینده است، و امروز قلم های مسموم در صدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلم ها را بشکنند.» (صحیفه نور جلد 3- ص 435)
لازم به توضیح است که حضرت امام با وجود اصرار زیاد بر انتشار این نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحدید مسئولان کشور مبنی بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با این حال، برای اولین بار نسخه ای از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت و در تاریخ 1/9/76 در روزنامه مذکور به چاپ رسید و مورد تأیید دفتر نشر آثار امام نیز قرار گرفت و در سال 1378 در ضمن کتاب صحیفه امام به چاپ رسید.
متن نامه نگاری های میان امام خمینی و آقای منتظری
آقای «حسینعلی منتظری» در سال 1364 با تصمیم مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی امام خمینی برگزیده شد.در آن زمام شخصی به نام «سید هادی هاشمی» علاوه بر این که داماد آقای منتظری بود، ریاست دفتر و بیت او را نیز بر عهده داشت.برادر این شخص «سید مهدی هاشمی» که صاحب نفوذی قابل توجه در برخی نهاد های انقلابی از جمله سپاه بود با همراهی و تاییدات سید هادی فعالیت های خرابکارانه و اختلاف برانگیزی را در کشور سازماندهی کردند.
طی سه سال بعد آقای منتظری با پشتیبانی کورکورانه از سید هادی و سید مهدی هاشمی مسیری را در پیش گرفت که وی و بیتش را در رویارویی کامل با امام خمینی و انقلاب اسلامی قرار داد.
دستگیری سید مهدی هاشمی و طرفدارانش و افشا شدن مفاسد اخلاقی و چندین فقره قتل عمد توسط آنان ، سید مهدی را به پای چوبه دار برد و تقابل و رویارویی آیت الله منتظری با امام را به اوج خود رساند که نشانه های آن را می توان در متن بسیار دردناک نامه امام خمینی به آقای منتظری در تاریخ ششم فروردین 1367 به خوبی مشاهده کرد. امام خمینی که پس از ارسال این نامه به آقای منتظری ، قصد داشت با انتشار عمومی آن در اخبار ساعت 14ششم فروردین سال 1367 مهر پایانی بر اختلاف افکنی های بیت آقای منتظری بزند، با اصرار برخی رجال کشوری از این تصمیم منصرف شد و تنها 9 سال بعد بود که به دنبال سخنرانی تفرقه افکنانه آقای منتظری ، متن کامل این نامه منتشر شد که به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم.
مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برای تان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2 - از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4 - نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست.
و السلام.
یکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوی الخمینی
به دنبال انصراف امام خمینی از انتشار عمومی نامه 6فروردین 1367، آقای منتظری که پس از دریافت نامه ششم فروردین، بیم برباد رفتن باقی مانده اعتبار خود را داشت ، بلافاصله متن استعفای خود را از قائم مقامی رهبری تنظیم کرده و به امام خمینی عرضه نمود.
متن استعفا مزبور به این شرح است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
محضر مبارک آیت اللّه العظمى امام خمینى - مدظله العالى
پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد.
ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهاى حضرتعالى به عرض مى رساند، مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى دانم، زیرا بقا وثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبرى است.
براى هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایه رهبرى و ارشادات حضرتعالى از خطرات مهمى گذشته ، و دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من(1) آغشته است، و سایر جناحهاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهاى کج فکر را رسوا واز صحنه خارج نموده است.
آیا جنایات هولناک وضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و رادیوهاى بیگانه خیال مى کنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها به نام اینجانب مى توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینى بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحا اعلام مى کنم و از حضرتعالى تقاضا مىکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءاللّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقهمند تقاضا مى کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمه اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى خواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهاى ارزنده خود بهره مند، و از دعاى خیر فراموش نفرمایید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته .
7 / 1 / 68 - حسینعلى منتظرى
امام خمینی ، در پی دریافت استعفای آقای منتظری، طی نامه ای که متن آن در صحن مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری قرائت شد، وی را از قائم مقامی رهبری معزول نمود.
متن نامه امام خمینی به این شرح است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى منتظرى - دامت افاضاته با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همانطور که نوشته اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى کردیم.
ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم.
از اینکه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام کرده اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مى نمایم.
همه مى دانند که شما حاصل عمر من بوده اید، و من به شما شدیدا علاقه مندم.
براى اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت مى کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید، و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مىزنند، جدا جلوگیرى کنید.
من این تذکر را در قضیه مهدى هاشمى هم به شما دادم.
من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.
از پخش دروغهاى رادیو بیگانه متاثر نباشید.
مردم ما شما را خوب مى شناسند، و حیله هاى دشمن را هم خوب درک کرده اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى دهند.
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها، و رادیو - تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم.
جنابعالى انشاءاللّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى بخشید.
والسلام علیکم.
8 / 1 / 68
این دو نامه هر چند که از نظر محتوا، مفهومی یکسان داشته و هر دو بر لزوم کناره گیری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری تاکید می کنند، اما نوع نگارش و واژه گزینی امام در این دو نامه کاملا متفاوت است تا جائی که عده ای این اجازه را به خود داده اند که بر اصل نامه ششم فروردین خدشه وارد کرده و آنرا مجعول بدانند.
رمزگشایی اقدام تیزهوشانه امام در صدور این دو نامه:
وقتی کار امام با منتظری به جائی رسید که کاری از توصیه و پند و اندرز بر نمی آمد، پیر فرزانه انقلاب در اقدامی انقلابی، با صدور نامه ششم فروردین ?? منتظری را از سمت قائم مقامی رهبری برکنار و مواردی مهم را به وی گوشزد کرد.
کاملا مشخص بود که حضرت امام در این گونه تصمیمات با سنجیدگی کامل و دوراندیشی شگرف عمل می کنند و بر خلاف آقای منتظری، تعجیل در تصمیم گیری را آفت رهبری می دانند و این، واقعیتی بود که در چندین حادثه مهم انقلاب، ظهور و بروز کرده بود.
اقدام انقلابی امام درحالی بود که مسئولان درجه اول کشور نیز قادر به هضم این تصمیم مهم و تاریخی نبودند و دست کم، فلسفه شدت عمل و برخورد امام را در نمی یافتند، چه رسد به مردمی که هنوز از خیلی از جزئیات ماجرا باخبر نبودند.
به همراه این تصمیم مهم، چند اقدام دیگر نیز مورد نظر امام قرار گرفت:
اول این که این نامه شدید اللحن از رسانه ها، پخش شود.
دوم این که فوراً جلسه خبرگان رهبری تشکیل شود و تصمیم گیری درباره عزل آقای منتظری را رسمیت بخشد.
سوم اینکه در اسرع وقت کلیه عکس ها و پوسترهای آقای منتظری از سراسر ادارات و مراکز دولتی برداشته شوند.
در مورد حذف پوستر و تصاویر منتظری، مشکل حادی وجود نداشت و با نظر امام خمینی و به دست "میرحسین موسوی" نخست وزیر وقت، کلیه عکس ها و پوسترهای آقای منتظری از سراسر ارگان ها و مراکز دولتی و سازمان های وابسته به دولت برداشته شد. اما در دو مورد اول و دوم، سران کشور و از جمله رئیس جمهوری، ریاست مجلس، هیات رئیسه مجلس خبرگان و بسیاری از افراد بیت و دفتر امام، به ویژه با رسانه ای کردن نامه امام خمینی مخالفت می کردند.
با اصرار این افراد و از آنجا که امام همیشه بر ضرورت مشورت تاکید داشتند، موافقت کردند که اولاً فعلا تشکیل جلسه مجلس خبرگان در دستورکار قرار نگیرد و ثانیاً نامه ششم فروردین از طریق رسانه ها منتشر نشود. این در حالی بود که حضرت امام همچنان تاکید می کردند برای مصلحت آینده خودتان است که بر پخش نامه اصرار می ورزم.
مسئولان اصلی کشور امیدوار بودند که آقای منتظری با مطلع شدن از تصمیم حضرت امام به صورت داوطلبانه کنار می رود و بدین شکل، خواست امام خمینی جامعه عمل می پوشد. در همین راستا نامه ??/?/? حضرت امام به وسیله "عبدالله نوری" به رویت آیت الله منتظری رسید و با توجه به آن که دو روز قبل آقای منتظری برای امام نوشته بود که این جانب شرعاً نظر حضرت عالی را بر نظر خودم مقدم می دانم، این تصمیم حضرت امام را پذیرفت و در تاریخ ??/?/? با نگارش نامه ای خطاب به امام راحل، رسما ًاستعفای خود را اعلام کرد. وی در این نامه تصریح کرد که در گذشته همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار امام بوده است و اینک نیز خود را ملزم به اطاعت از رهبری می داند.
به دنبال استعفای آقای منتظری از قائم مقامی رهبری و تمکین به نظرات امام، بخش زیادی از خواست و نظر آن پیر فرزانه تامین شد و ایشان هم در تاریخ ??/?/? در نامه ای خطاب به آقای منتظری، ضمن قبول استعفای وی، تاکید کردند: «رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگی و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه مثل هم فکر می کردیم...»
تفاوت لحن نامه ??/?/? با نامه ??/?/? حضرت امام بسیار واضح است اما روح کلی هر دو نامه کاملا یکسان بوده، بدین معنا که در هر دو، عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری،تصریح شده و همچنین اصلاح بیت و اطرافیان وی مورد توجه قرار گرفته است.
مقایسه این دو نامه از نظر لحن و محتوا، با توجه به فاصله کم زمانی، حکایت از آن داشت که با توجه به نامه مورخ ??/?/? آقای منتظری مبنی بر استعفا از منسب قائم مقامی رهبری، نظرات امام خمینی در شرایط نگارش نامه دوم، عمدتاً تامین شده بودند و برخورد تند امام در نامه اول، عمدتاً به این دلیل بود که ایشان می خواستند تامین مصلحت نظام اسلامی و انقلاب را با چنان شکلی عملی کنند که در آینده نه آقای منتظری و نه دیگر نیروهای درون نظام، هرگز جرات نکنند که بازگشت وی به جایگاه رهبری را مطرح سازند.
در واقع قصد امام این بود که به عنوان بانی نظام و رهبری انقلاب، با شناختی که از توان مدیریت و شخصیت آقای منتظری داشتند، بازگشت وی به جایگاه رهبری را «محال و ناممکن» سازند و مانع از حضور او در مسائل سیاسی شوند و با توجه به سوابق و جایگاه فقهی، درس و بحث حوزوی و فقهی را اصلی ترین وظیفه ایشان قرار دهند.
در عمل چون آقای منتظری با توجه به نامه اول امام راضی به تصمیم رهبر انقلاب شده بود، امام نیز لحن نامه دوم را نرمتر و صمیمانه تر کرد و بدین شکل، عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عملی شد.
به زعم تحلیلگران و صاحب نظران مسایل سیاسی، عملکرد امام در این بحران خطرناک و فتنه پیچیده، و نوع مدیریت باصلابت و زیرکانه آن رهبر فرزانه، یکی دیگر از توانایی های درخشان و منحصر به فرد ایشان را در طول دوران زعامت و رهبری خود بر ملت ایران، به رخ جهانیان کشید.
هر چند امام خمینی کار خویش را در این زمینه انجام داده بودند و این عمل برای تامین مصلحت آینده انقلاب می دانستند اما شواهد و قرائن نشان می داد که با سختی و تلخی مبادرت به چنین کاری کرده اند. جایگاه آقای منتظری در تاریخ مبارزات ملت مسلمان و شان فقهی وی بعنوان حاصل عمر امام، چیزی نبود که به آسانی بتوان آن را نادیده گرفت.
بررسی وقایع تلخ آن روزها و نگاهی به رفتار امام بعد از ماجرای عزل منتظری که جسته و گریخته از سوی اطرافیان و بیت امام مطرح شده است، نشان می دهد که تلخی این تصمیم، تا پایان عمر ایشان - که البته چندان طولانی هم نبود- در کام امام بوده و به همین دلیل بارها از خداوند طلب مرگ کرده و بارها گریسته بودند.
البته امام خمینی کسی نبودند که در یک نگاه عقلانی و از موضع رهبری انقلاب، مصلحت آینده نظام اسلامی را در نظر نگیرند و کشور را به دست کسی بسپارند که او را قادر به اداره حتی دفتر و بیت خود نیز نمی دانند و به همین دلیل از بعد ادای تکلیف، این آمادگی را داشتند که عزیزترین نزدیکان خویش را در پای مصالح اسلام و مسلمین، فدا کنند اما درد و رنج چنین تصمیماتی هر چند درست و اصولی، اما بسیار جانکاه و شکننده است و بسیاری بر این باورند که این حادثه در تشدید بیماری امام، بسیار موثر بوده است.
***
درباره اصالت نامه ??/?/?:
متاسفانه همان جریانی که بواسطه تصمیم انقلابی امام در عزل منتظری، همه راه های نفوذ به ارکان نظام را در پیش پای خود بسته می دید، سعی کردند تا پس از رحلت امام(ره) با تبلیغات فراوان اینگونه وانمود کنند که برخی اسناد مربوط به ماجرای عزل منتظری بویژه نامه ششم فروردین امام جعلی و ساختگی است. در این میان چه تهمت های ناجوانمردانه ای که به فرزند امین امام، مرحوم احمدآقا وارد نکردند.
در دفاع از اصالت نامه شششم فروردین امام به منتظری باید گفت:
?- سند این نامه و دستخط شریف امام هنوز موجود و خطشناسان و صاحب نظران بر درستی و صحت آن صحه گذاشته اند.
?- دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) که متولی اصلی اظهارنظر درباره صحت آثار منسوب به امام است، این نامه و دستخط امام را تایید کرده است.
?- شخص آقای منتظری در نامه مورخ ??/?/? خود که در پاسخ به نامه ??/?/? امام نوشته شده، در ابتدای نامه، آورده است: «بسم الله الرحمن الرحیم - محضر مبارک آیت الله العظمی خمینی مدظله العالی - پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه موخه ??/?/? واصل شد...» این عبارت و همچنین محتوای نامه آقای منتظری و اعلام استعفای وی در همین نامه، کاملا وجود نامه ??/?/? و محتوای آن را اثبات می کند.
جنس اختلاف امام با منتظری چه بود؟
عده ای معتقدند، اختلاف بین امام و آیت الله منتظری از جنس اختلاف فقهی دو مرجع تقلید است! اما آیا واقعا این چنین بوده است؟!
ریشه اختلاف امام با منتظری به ماجرای نفوذ باند مخوف مهدی هاشمی در بیت و دفتر آقای منتظری و سوءستفاده های این عنصر خرابکار که دستش به خون انسان های بی گناهی آلوده بوده است، از موقعیت جایگاه قائم مقام رهبری، بر می گردد.
در واقع این اختلاف عمیق و بنیادی، بر سر حمایت منتظری از یک عنصر فاسد و خطرناک بود که این حمایت تا مقاومت در برابر فرمان ولی فقیه نیز پیش رفت.
اختلاف امام با منتظری بر سر روئیت هلال ماه شوال یا حدود حد ترخص نبود، اختلاف بر سر شیوه مدیریت حکومت اسلامی و آینده نظام جمهوری اسلامی بود.
اثبات این مدعا اصلا کار سختی نیست! مرور نامه های رد وبدل شده بین امام و آقای منتظری، این ادعا را به راحتی اثبات می کند.
ملاک حال فعلی افراد است؟!
برخی بر این جمله معروف تکیه می کنند که «ملاک حال فعلی افراد است». اینان فرض را بر قبول خطاهای گذشته جناب منتظری و جدایی او از خط امام گذاشته اند.
حال سئوال اینست که در این سالها چه موضع و رفتار مثبتی از آیت الله منتظری دیده اند که بازگوکننده بازگشت وی به خط امام بوده است؟! آیا موضع گیری های ایشان در این چند سال اخیر که با استقبال رسانه های بیگانه و دشمنان قسم خورده ملت از جمله منافقین کوردل همراه بوده است، مصداق نزدیکی و بازگشت وی به خط امام است؟
آیا مصاحبه های کذایی آقای منتظری با رادیوهای بیگانه از جمله رادیو بی بی سی، رادیو فردا و رادیو زمانه که همگی سر در آخور دشمنان ملت ایران دارند، نشان دهنده پشیمانی ایشان از مواضع گذشته است؟ آیا اینکه آقای منتظری عنوان داشته اند که امام در سالهای پایانی عمرشان، اختیار تصمیم گیری نداشته اند و اطرافیان ایشان از جمله سید احمد خمینی برای امام تصمیم می گرفته اند، ملاک تغییر حال ایشان است؟(گفتگو منتظری با خبرنگار رادیو زمانه)
در جواب این افراد باید گفت که متاسفانه حال فعلی آقای منتظری بسیار وخیم تر از گذشته ایشان است و اگر ملاک را حال فعلی افراد بدانیم، به هیچ عنوان نمی توان مواضع اخیر ایشان را همسو با خط و اندیشه امام عزیز بدانیم.
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست کسانی که با شعار "خط امام"، با مخالفان جدی امام همداستان شده اند و از آنها برای ادامه مسیر راهنمایی و هدایت طلب می کنند، ناخوداگاه در مسیر تقابل با اندیشه ناب امام خمینی قدم برداشته و چیزی جز جدایی از آن راه نورانی و خسرانی بزرگ عایدشان نخواهد شد.